روش هایی آسان کارآمدتر بودن برای کارآفرینان
کارآفرینان به جای اینکه همیشه بیشتر کار کنند و طولانیتر کار کنند، میتوانند با انعکاس مستمر اقدامات خود موفقتر شوند.
در این پست وبلاگ، درباره اشتباه رایجی که کارآفرینان دوست دارند مرتکب شوند، صحبت خواهیم کرد و نکاتی را در مورد اینکه چگونه می توانید بهره وری خود را افزایش دهید (در حالی که کمتر کار می کنید) به شما ارائه می دهیم.
سعی کنید اول موثرتر و بعد کارآمدتر باشید
یک بار آبراهام لینکلن به قول معروف:
شش ساعت به من فرصت دهید تا یک درخت را قطع کنم و من چهار ساعت اول را صرف تیز کردن تبر خواهم کرد.
“آبراهام لینکولن:با این حال، تیز کردن تبر چگونه کمک می کند اگر حتی نمی دانید کدام درخت را باید خرد کنید؟”
کارآفرینان اغلب زمان قابل توجهی را صرف کارآمد شدن در کاری میکنند، یعنی تیز کردن تبر، در حالی که کمی نگران اثربخشی نیستند، یعنی تصمیم میگیرند کدام درخت را قطع کنند.
اساسی ترین عیب کارآفرینان در مراحل اولیه این است که آنها در انبوه وظایف روزانه گم می شوند و تصویر بزرگ خود را فراموش می کنند و چرا کاری را انجام می دهند.
این معمولاً منجر به پیشرفت سطحی و نه کلی می شود که به جایی نمی رسد و اغلب به شکست منجر می شود.
موثریت و کارآمدی دو ویژگی اساسی هستند که در موفقیت هر فرد و هر سازمانی نقش بسزایی دارند. برای بیان تفاوت این دو ویژگی، ابتدا باید توجه داشت که موثریت بیشتر به معنای انجام کارهای درست است، به طوری که فرآیندها و روشها به درستی اجرا شوند و هدفهای مشخصی به دست آید. در عوض، کارآمدی بیشتر به معنای انجام کارهای درست است؛ به طوری که هدفهای مشخصی با استفاده از حداقل منابع و زمان ممکن دستیابی شود.
بنابراین، در زمینههای مختلف، موثریت میتواند به دست آوردن نتایج مطلوب را تضمین کند، اما کارآمدی به این امر کمک میکند که نتایج به دست آمده با استفاده از بهینهسازی منابع و زمان، حاصل شوند. برای مثال، در یک سازمان، اجرای یک روش مدیریتی موثر ممکن است باعث افزایش بهرهوری و بهبود عملکرد کلی سازمان شود (موثریت)، اما بهبود فرآیندهای عملیاتی و کاهش هدر رفت منابع در طول اجرا، میتواند به کارآمدی فعالیتها کمک کند. در نتیجه، ترکیب موثریت با کارآمدی میتواند بهبود عملکرد و موفقیت را برای افراد و سازمانها فراهم کند.
اثربخشی در مقابل کارایی – تفاوت چیست؟
اثربخشی توسط پیتر دراکر به عنوان «انجام کار درست» توصیف شد در حالی که کارایی «انجام درست کارها» است.
همیشه باید ابتدا نگران انجام کار درست باشید و سپس تصمیم بگیرید که چگونه آن را به درستی انجام دهید.
مدیریت معاوضه بین سرمایه گذاری زمان بر اثربخشی و کارایی یکی از مهم ترین مهارت هایی است که یک کارآفرین جوان می تواند داشته باشد.
سوالاتی که باید قبل از شروع کسب و کار خود بپرسید
برای شروع در یک بازار جدید، داشتن یک محصول جدید و پرداختن به یک گروه هدف متفاوت، بنیانگذاران استارت آپ باید مفروضات اساسی خود را عمیقا زیر سوال ببرند و تفکر خود را به سمت ملاحظات اثربخشی سوق دهند.
بدون اینکه هرگز بپرسید «آیا کار را درست انجام میدهم؟»، اما فقط «آیا کارها را درست انجام میدهم؟»، «به اندازه کافی سریع» یا «در حداکثر مقدار»، احتمالاً روی کارهای اشتباه کار میکنید.
بسیاری از بنیانگذاران استارتآپ وجود دارند که روی محصولات تمرکز میکنند و آنها را کامل میکنند قبل از اینکه از خود یک سوال بپرسند: “آیا مشتریان من حتی از محصول من قدردانی میکنند؟”
افراد در مدت زمان بسیار کوتاهی درباره اثربخشی تصمیم میگیرند و سپس تمام انرژی خود را روی به حداکثر رساندن بازده خود متمرکز میکنند.
با این حال، پیچیدگی تصمیم گیری کارآفرینانه به مراتب بیشتر از تصمیم گیری های مدیریتی عمومی است و چنین تصمیمی می تواند منجر به مشکلات متعددی شود.
به عنوان یک کارآفرین باید در مورد طیف وسیعی از موضوعات نگران باشید:
- بازار
- محصولات
- رقابت
- سرمایه گذاران
- تعامل بین همه آن ابعاد
بنابراین، همانطور که پیتر دراکر نیز متوجه شد، تصمیم گیری صرفاً تحلیلی تقریباً غیرممکن است:
زمانی که یک سرمایهگذاری جدید موفق میشود، اغلب در بازاری غیر از بازاری است که در ابتدا قرار بود به آن خدمات ارائه کند، با محصولات و خدماتی که کاملاً آنهایی نیستند که با آن شروع کرده بود و تا حد زیادی توسط مشتریان خریداری شده بود. حتی فکرش را هم نمیکنید که چه زمانی شروع شد، و علاوه بر اهدافی که محصولات برای اولین بار برای آن طراحی شدهاند، برای اهداف زیادی استفاده میشود.»
اگر استراتژی اشتباهی را انتخاب کرده اید، می توانید تا جایی که می خواهید روی معیارهای کارایی تمرکز کنید. کسی که استراتژی موثرتری داشته باشد همیشه از شما بهتر خواهد بود.
اگر کارآفرین هستید، از شما میخواهم که ابتدا سوالات بزرگ را بپرسید.
یک قدم به عقب بردارید و هر زمان که می توانید فکر کنید و هر روز از خود بپرسید:
“آیا کار درستی انجام می دهم؟”
توانایی اولویتبندی مؤثر، بهتر از هر بهبودی در کارایی، شما را به سوی موفقیت راهنمایی میکند.
اثربخشی در مقابل کارایی – یک مثال
برای اینکه این مفهوم کمی واضح تر شود، اجازه دهید دو کارآفرین را در نظر بگیریم.
هر دو نرمافزار بهرهوری را به جوانهای با کارایی بالا باهوش فناوری میفروشند.
اولین کارآفرین به سرعت تصمیم گرفت با تبلیغات پولی شروع کند.
او شروع به مطالعه تبلیغات گوگل، تبلیغات فیس بوک، تفاوت بین تبلیغات جستجو و تبلیغات نمایشی و غیره می کند. سپس با هزینه هر کلیک 1.50 دلار شروع می کند و از طریق بهینه سازی دقیق خود موفق می شود هزینه هر کلیک را به 0.90 دلار کاهش دهد. در حالی که تبدیل ها را در همان سطح نگه می دارند. در نهایت، تا زمانی که زیر 0.95 دلار باشد، می تواند سودآور عمل کند، بنابراین او اکنون به بهینه سازی نرخ تبدیل خود روی می آورد. کارایی تمام چیزی است که برای او مهم است.
اگر تبلیغات پولی بهترین راهبرد ممکن باشد، این رفتار فوقالعاده است.
از سوی دیگر، کارآفرین دوم ابتدا به همه احتمالات و نتایج مربوطه نگاه می کند.
او شروع به مصاحبه با متخصصان بازاریابی در مورد مؤثرترین روشهایشان میکند و سه مسیر را برای کاوش در اولویت قرار میدهد: یک استراتژی رشد جامعه ارگانیک از طریق انجمنهای Reddit و گروههای LinkedIn، یک رویکرد هک رشد از طریق هدفیابی خودکار لینکدین و تبلیغات جستجوی معمولی در Google.
سپس، او اثربخشی را در نظر می گیرد، بنابراین تصمیم می گیرد هر سه روش را امتحان کند و نتایج را با هم مقایسه کند.
او متوجه می شود که هزینه هر کلیک او برای تبلیغات 150 دلار است. استراتژیهای رشد ارگانیک او به یک مدیر جامعه تمام وقت نیاز دارد و بنابراین به ازای هر کلیک 3.50 دلار تخمین زده میشود، اما ممکن است با افزایش ویروسپذیری به شدت کاهش یابد. و در نهایت، هزینه هر کلیک اتوماسیون لینکدین در یک تبدیل مشابه به 0.50 دلار همگرا می شود. او کار خود را با اتوماسیون لینکدین با قیمت 0.50 دلار آغاز می کند و با بهینه سازی پیام رسانی، نمایه لینکدین و روش های هدف گذاری، هزینه ها را به شدت کاهش می دهد.
او اکنون سود بیشتری برای سرمایه گذاری در استراتژی رشد جامعه ارگانیک دارد.
با توجه به هزینه های بالای جذب مشتری، به احتمال بسیار زیاد او در نهایت از اولین کارآفرین برتری خواهد داشت.
در حالی که این یک مثال خاص در بازاریابی است، ملاحظات اثربخشی در مقابل کارایی در هر رشته وجود دارد.
چگونه در 3 مرحله ساده موثرتر شوید
سه نکته زیر را برای تاثیرگذاری بیشتر در نظر بگیرید:
1. یک بررسی هفتگی انجام دهید
یک کارآفرین باید مرتباً کوچکنمایی کند، تصویر بزرگ را ببیند و تصمیمهای سطح بالایی بگیرد. یک اسلات سه ساعته در هفته معمولاً کافی است، اما این در بین افراد و شرکتهای مختلف متفاوت است.
اکثر مردم اهمیت داشتن یک دوره «حس آفرین» در تقویم خود را نادیده می گیرند.
تعداد بیشماری از کارها در یک روز انباشته می شوند، در حالی که یک نفر کور است که ببیند در مسیر اشتباهی حرکت می کند.
مردم واکنش نشان می دهند. اما به نظر من مردم باید (حافظ) عمل کنند. بازتاب منظم این امکان را فراهم می کند.
2. هفته خود را اولویت بندی کنید
5 هدف اصلی را برای هفته خود در نظر بگیرید و قبل از هر چیزی آنها را به پایان برسانید.
هدف شما باید این باشد که همیشه ابتدا روی یکی از پنج اولویت خود کار کنید.
مطمئن شوید که اولویتهای دشوار، اما قابل انجام را تعیین کنید.
مطمئن شوید که این پنج اولویت با اهداف یک ساله شما مطابقت دارند.
با تعیین این پنج هدف هر هفته، هم هدف گذاری و هم اجرای اولویت های خود را تمرین خواهید کرد. شما در دستیابی به اهداف بلندمدت خود در کوتاه مدت مؤثر خواهید بود.
3. در پایان هر روز از خود بپرسید «چرا».
در پایان هر روز به وظایفی که انجام داده اید نگاه کنید و از خود بپرسید: “چرا؟” از خود بپرسید «چرا» تا جایی که ممکن است عمیق شوید.
قانون 80 درصد: آیا 80 درصد از کارهایی که در طول روز کاری خود انجام داده اید، واقعاً شما را به هدف سالانه خود نزدیک می کند؟
این نه تنها به شما کمک میکند بررسی کنید که چه تعداد از وظایف شما واقعاً با چشمانداز بلندمدت شما همسو هستند، بلکه به شما کمک میکند تا درک عمیقی از اینکه چگونه هر کاری که انجام میدهید با اهداف اصلی شما مرتبط است به دست آورید.
فکر کردن در مورد وظایف خود به طور روزانه قضاوت شما را در مورد اینکه هر کاری که انجام می دهید با تصویر بزرگ مرتبط است، واضح تر می کند. این یکی از قدرتمندترین مهارت هایی است که یک کارآفرین می تواند داشته باشد.
نتیجه